مراسم جشن دندوني آقا برسامي
سلام سلام يكي يه دونم چراغ خونم عزيز دوردونم گل گلخونم و . . . امروز روز خوبي بود به شرطها و شروطها كه خرابش كردن اولين كار اين بود كه مدير عامل خوش اخلاقمون و دو شقه كنم ولي فعلا در توانم نيست برسامي بالاخره روز جمعه خونه مادر جون جشن دندونيت و گرفتيم و آش دندونيتم پخته شد قابل توجه شما كه بعد از 8 ماه زور زدين يه دندون در آوردين اونم تازه اجازه دادين يه ذره نوك دندون اون لثه محترمتون و بشكافه همين. بالاخره شب زنده داريها و در خدمت آقا برسام بودنها نتيجه داد (البته نصفه نيمه ) راستي جديدا شديد باباي شدي و تا ميبينيش خودت و ميندازي بغلش و منم دوباره ميخوام بغلت كنم فرار ميكني ديگه مطمئن شدم تو عاشق بابايي ...
نویسنده :
مامان مريم
12:46