ما اومديييييييييييييييم
سلام سلام .....
من مامان برسامي بالاخره تونستم بيام و وبلاگ جوجو رو آپ كنم بعدش هم ميرم سراغ دوستاي وبلاگيمون
بالاخره بعد از روزها تونستيم به شرايط عادي زندگي برگرديم
روز قبل تبريز (اهر)ساعت 4.30 زلزله كرد به بزرگي 6.2 ريشتر يه چند تا عكس تو اينترنت ديدم كه اشكم و در آورد
خيلي ناراحت كننده است خدا بهشون صبر بده
جوجوي من اوايل اساس كشي يكم بد اخلاقي ميكردي چون به خونه قبلي عادت كرده بوي و اين خونه جديد برات نا آشنا بود ولي بالاخره فهميدي كه خونه جديدمونه و ديگه به خونه قبلي برنمي گرديم
اين جا خونه جديده كل آشپزخونه رو فرش كردم چون شما روزگارتون اون تو ميگذره
عكسا چون با دوربين ديجيتال گرفته نشدن زياد عكس نميذارم تا بعد با دوربين ديجيتال عكس بگيرم بذارم تو وبت
كلا عاشق ايني كه بري آشپزخونه و اونجا رو زير و رو كني دل از كابينتا نميكني تو خونه قبلي هم همين مشكل و داشتم ولي اينجا برات راحت تره چون دم دستي تره
اين عكس بالايي مربوط به 28 تيره كه رفته بوديم عروسي
اينم سپهري كه كيف دوربين و گرفته دستش
هر چي كنترل خونه است همه در خدمت آقا برسامه بعضي وقتا خونه شديدا گرم ميشه تازه ميفهميم كه شما بازم كنترل كولر و دست كاري كردين
بقيه وسايل خونه هم همين شرايط و دارن
وقتي لپ تاپ و روشن ميكنم انقدر زور ميزني تا دستت بهش برسه بعد كه موفق شي شروع ميكني با كف دستت ميكوبي روش بعد كه ميبيني فايده نداره با دو پا ميخواي بري روش تا حالا كه سالم مونده ولي تضميني نيست تو نبود من بتوني نابودش كني يا نه چند وقت ديگه تولد مامانه و منم منتظر ببينم بابايي چيكار ميكنه اما قبل از اون سالگرد ازدواجمونه 26 مرداد
با اينكه ميدونم بابات اصلا يادش نيست ولي منتظر اون روز ميمونم البته من واسه اون روز كلي برنامه دارم ولي بابايي فكر نكنم احتمالا من سورپرايزش كنم