برسامبرسام، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 12 روز سن داره

برسام تموم هستی مامان و بابا

خانه تکانی

سلام جوجه داریم به پاییز نزدیک می شیم .تو هم در حال رشدی و داری جلو چشم مامان و بابا قد میکشی هر روز قشنگ تر میشی.رفت و آمد ما تا ماشینمون و بگیریم اونم صبح زود وقت سر کار رفتن سخته .اما تو که بچه ای از این دردسرا بی خبری . خوش به حالت .کاشکی منم بچه بودم . اینقدر همه چی برات جالبه که همه چیز برات قشنگه.آره عزیزم همه چی برات جالب و بی دردسر به نظر می آد.خیلی خوبه که هنوز کوچولویی و مشکلات رو نمی شناسی.٣ روزه داریم من و بابا خونه تکونی میکنیم. امیدوارم پاییز و زمستون امسال سال بهتری برای همه مون باشه .دوستت دارم عزیزم .تا بعد .بوسسسسسسس
13 شهريور 1390

جوجه من

سلام جوجه جوجه جوجه عاشقتم .پاییز داره شروع میشه و من که عاشق پاییزو زمستانم دارم حسابی لذت می برم . اولین عروسی هم اومد و ما دوتایی رفتیم عروسی.وای چه عالی بود عزیزکم .بماند آخرا دیگه حوصلت سر رفت و اشکات جاری شد.روز به یادماندنی بود. جوجه من من با تو لحظات شیرینی دارم .بوسسسسسسس 
13 شهريور 1390

وقت

وقت می خواهم تا بیاندیشم.تا بیاندیشم.تابیاندیشم.به تمام لحظه های فراموش شده ُ به این تن فرتوت ُ به این عاطفه منسوخ خداد.به این روح پر تلاطم .خفه.به این رنجودگی خود خواسته ای تمام ناشدنی.به این سفرهای دروغ .دروغ .به نبودن .به نابودی.به نابودی.به این گام های بی کلام .به این سایه ی ناجور.وقت می خواهم
13 شهريور 1390

28 اسفند 89 (آخرین روز کاری سال 89 )

سلام گل پسرم صبح 28 اسفند هشتاد و نهت بخير امروز آخرين روز كاري سال 89 و بعدش ميمونه تا سال 90 كه تو بياي و سه تايي باهم ( من و تو و بابا ) ورودت به زندگي جديدت و جشن بگيريم<br>امروز مادر بزرگ و پدر بزرگت رفتن مكه ميدونم اينم به خاطر پا قدمي خوشگل تو بوده كه بعد اومدنت مكشون دراومد عزيز دلم كم كم داره اون لحظه موعود ميرسه و همه خانواده منتظر ورود خوشگلتن ما بي صبرانه منتظرتيم جوجو كوچولوي مامان و بابا دلمون برات داره پر ميكشه عاشق تو مامان وبابا بوس بوس بوس
28 اسفند 1389