دلتنگی های من
سلم برسامی من فرشته مهربونم صبح قشنگت بخیر بدونی چقدر ناز شدی عروسک شدی وقتی شیطنت و اداهات و میبینم دلم ضعف میره برات پسرک من فردا تولد مامانه خیلی دوست دارم واسه کادوی تولدم تورو بغل کنم و ببوسمت صبح ها که میام سر کار بدونی تا ظهر چطور دوریت و تحمل میکنم دوست دارم قربون چشمای درشتت بشم مامان زودتر راه برو تا من از راه رفنت لذت ببرم
نویسنده :
مامان مريم
13:22
خنده های دیدنی برسامی
سلام خوشگل من قربون اون خندیدنات بدونی دیشب چقدر خندیدی من که دلم ضعف میرفت از خنده هات عسلم خودتم با دیدن فیلم خنده هات خندت میگرفت بس که شیطونی دوست دارم کوچولوی من بوسسسسسسسسسسسسسسسس
نویسنده :
مامان مريم
13:21
اینم یه عکس جیگر از عروسک من
جوجو و سرگرمیاش
4 ماه پس از تولد
خانه تکانی
سلام جوجه داریم به پاییز نزدیک می شیم .تو هم در حال رشدی و داری جلو چشم مامان و بابا قد میکشی هر روز قشنگ تر میشی.رفت و آمد ما تا ماشینمون و بگیریم اونم صبح زود وقت سر کار رفتن سخته .اما تو که بچه ای از این دردسرا بی خبری . خوش به حالت .کاشکی منم بچه بودم . اینقدر همه چی برات جالبه که همه چیز برات قشنگه.آره عزیزم همه چی برات جالب و بی دردسر به نظر می آد.خیلی خوبه که هنوز کوچولویی و مشکلات رو نمی شناسی.٣ روزه داریم من و بابا خونه تکونی میکنیم. امیدوارم پاییز و زمستون امسال سال بهتری برای همه مون باشه .دوستت دارم عزیزم .تا بعد .بوسسسسسسس
نویسنده :
مامان مريم
13:16
جوجه من
سلام جوجه جوجه جوجه عاشقتم .پاییز داره شروع میشه و من که عاشق پاییزو زمستانم دارم حسابی لذت می برم . اولین عروسی هم اومد و ما دوتایی رفتیم عروسی.وای چه عالی بود عزیزکم .بماند آخرا دیگه حوصلت سر رفت و اشکات جاری شد.روز به یادماندنی بود. جوجه من من با تو لحظات شیرینی دارم .بوسسسسسسس
نویسنده :
مامان مريم
13:04
وقت
وقت می خواهم تا بیاندیشم.تا بیاندیشم.تابیاندیشم.به تمام لحظه های فراموش شده ُ به این تن فرتوت ُ به این عاطفه منسوخ خداد.به این روح پر تلاطم .خفه.به این رنجودگی خود خواسته ای تمام ناشدنی.به این سفرهای دروغ .دروغ .به نبودن .به نابودی.به نابودی.به این گام های بی کلام .به این سایه ی ناجور.وقت می خواهم
نویسنده :
مامان مريم
13:01
28 اسفند 89 (آخرین روز کاری سال 89 )
سلام گل پسرم صبح 28 اسفند هشتاد و نهت بخير امروز آخرين روز كاري سال 89 و بعدش ميمونه تا سال 90 كه تو بياي و سه تايي باهم ( من و تو و بابا ) ورودت به زندگي جديدت و جشن بگيريم<br>امروز مادر بزرگ و پدر بزرگت رفتن مكه ميدونم اينم به خاطر پا قدمي خوشگل تو بوده كه بعد اومدنت مكشون دراومد عزيز دلم كم كم داره اون لحظه موعود ميرسه و همه خانواده منتظر ورود خوشگلتن ما بي صبرانه منتظرتيم جوجو كوچولوي مامان و بابا دلمون برات داره پر ميكشه عاشق تو مامان وبابا بوس بوس بوس
نویسنده :
مامان مريم
10:16