11 ماهگي برسامي

سلااااااااااااااااااااااااااااامي چو بوي خوش آشنايي اونم بعد از ايامي

11 ماهگيت مبارك ماماني كم كم داريم به تولدت نزديك ميشيم بدوني چه هيجاني دارم چقدر واسه تولدت برنامه دارم فرشته من

بالاخره وقت كردم بيام و بنويسم

الان كه دارم مينويسم حسابي مريض شدي و ماماني و مادر جونم اين سرما خوردگي و از شما گرفتن

كلي شيطون شدي و جديدا هم  تلاش ميكني واسه پا شدن و راه رفتن

اگه نذاريم كاري و انجام بدي پاهات و رو زمين ميكشي و داد ميزني

عاشق قاشقي اونم وقت غذا خوردن تا غذاي اطرافيان و پخش زمين كني

اينجا مامان داري آماده ميشي بري حموم

شيطنت از چشم سيات ميريزه

اينجا هم تو ماشين بودي خوابت برد

اينجا تو يه عمليات انتحاري موهاي برسامي براي بار دوم توسط بابايي و ماماني اونم با قيچي ابرو كوتاه شد اينم عكس موهاي كوتاه شده برسامي

اينم عكس قبل از عمليات اجرايي

پسرم تو اين عكس مريض شده و هنوزم حالش خوب نشده يه سرما خوردگي خيلي سخت

اينجا از حموم اومدي و خيلي هم سر حالي البته قابل توجه شما كه حموم برديمت خسته شي بياي شب و خوب بخوابي نيرو گرفتي تا صبح ما هم در ركاب شما فيلم ديديميكي از اينا منم يكي هم باباي

اين عكس مربوط به بعد از خواب 1 ساعتي نصف شبه همون روزه بابا بخواب جوجو ما صبح بايد بريم سر كار مامان

اينم از اون عكساييه كه شيطنتت و تو نگات نشون ميدي

واي كه چقدر خوردني شدي

قربون اون صورت آرومت بشم كه خوشگل خوابيدي

هزار تا بوس واسه پسر خوشگل من