شيطون مامان و ددري شدنش
سلام دوستان بالاخره وقت شد تا من بعد مدتها تونستم بیام و بنویسم از برسامی و شیطنتاش بنویسم راستش هر سری که اومدم تا به وبلاگم سر بزنم دیدم بازدید کننده داشتم ولی کسی نظر نداده خیلی دوست دارم کسایی که بازدید میکنن نظرشونم بگن ولی وقتی میام میبینم هیچ خبری نیست
امروز برسامی زیادی شیطون شده مادر جون میگه فقط میخواد بریم بیرون منم سر کارم بیشتر وقتا از شرکت آنلاین میشم ولی تصمیم دارم شبا تو خونه هم بیام و به نی نی وبلاگ سر بزنم
امروز که حس هیچی و ندارم حتی نمیخوام بنویسم آخه برسام دیشبم مثل هر شب نذاشت خوب بخوابم حالا چشام داره بسته میشه
برسامی منتظر یه موقعیتم تا تو رو ببرم مسافرت تا اولین مسافرت عمرت و تجربه کنی ولی الان نمیشه باید حسابرسا کارشون و تموم کنن بعد
زمستونم میاد و دلم میخواد برف بباره تا ببینی زمین که سفید شد چه شکلی میشه
میبوسمت برسامممممممممممممممممممممممممممممممم