ترانه های برسامی برا پدر بزرگ و مادر بزرگش
پدر بزرگ خوبم
همیشه مهربونه
وقتی كه پیشم باشه
برام آواز می خونه
مادر بزرگ نازم
خیلی برام عزیزه
هرچی غذا می پزه
خوشمزه و لذیذه
وقتی با اونها باشم
غصه و غم ندارم
دنیا برام قشنگه
هیچ چیزی كم ندارم
با اجازه مامان مریم از این مطلب خوشم اومد از وبلاگ امیر محمد جان گل برداشتم
سلام دوستان صبح پاییزیتون بخیر امروز هوا نسبت به روزای قبل سردتره
برسامی 4.30 صبح از خواب بیدار شد و نذاشت من و باباشم بخوابیم اینم برسامی هر از گاهی یه دونه اشک میریزه
یه ذره بی تابی میکرد بعد شیر میخورد
خوابش میومد ولی هی نق میزد بالاخره ساعت 6 خوابش برد
و من وباباشم که باید سر کار میرفتیم پا شدیم خواب و بی خیال شدیم آماده رفتن شدیم بماند که شب مجبور شدیم برا خوابوندن برسامی 10.30 شب بزنیم بیرون و با ماشین دور شهر و بچرخیم تا شازده کوچولو خوابش ببره بعد برگردیم خونه
الانم فکر کنم خونه مادر جونش گرفته خوابیده شایدم شیطونی میکنه
امروز موقع اومدن سر کار حلیم گرفتم آوردم شرکت خوردیم با همکارام خلاصه شروع روز خوب بود بعد ظهرم با برسامی و مادر جون میریم گردش و خرید