برسام و عيد نوروز
عزيز دل مامان فرشته مهربون من روزام با تو خيلي قشنگن شده بهترين عيد نوروزي بود كه داشتم
چون تو و بابايي كنارم بودين و منم عاشقتونم
اينم عكساي نوروز
اينجا خونه مادر جونيم و ميخواييم بريم بيرون
واي خوردني من
قربونت برم داريم ميريم عيد ديدني خونه دايي
اصلا نميشه غافلگيرت كرد
اينجا روز 13 فروردين و شما و سپهري تو چادر خوابيدين
اينجام كه احتمالا تو روياهاتون يه سفر رفتين ماه قربون روياهاتم برم عروسك متفكر من
بقيه عكسا در ادامه مطلب:حتما ببنين
اينم يه چند تا عكس متفرقه از جوجوم
به جز اون كفش سفيده بقيه واست كوچيك شدن
برسامم عاشق حمومه
كتابخونه برسامي ولي هنوز دستش بهشون نرسيده
اينجا هم از حموم در آومدي و بازم قصد خواب نداري
بازم برسام و آكواريومش
تو اين عكس بالا هم كه واسه بار سوم موهات كوتاه شده عسلم من
كارايي كه الان ياد گرفتي
1- با قاشق به من غذا ميدي (البته مثلا)
2- من تا ميخوام چيزي پاك كنم تو هم با من شروع ميكني به كار
3- سعي ميكني چش و چال من و درآري واسه خودت اطلاعات كسب كني
4- از در و ديوار ميچسبي و راه ميري هر از گاهي واسه چند ثانيه دستات و ول ميكني تا خودت و به يه جاي ديگه برسوني
دندونات همچنان دو تا موندن فكر كنم ديگه قصد دندون درآوردن نداري بعضي وقتا هم كلمه هاي نا مفهوم مثل مام يا با ميگي كه ما ميذاريم به حساب مامان بابا گفتنت